تورم، تورم، سیاست پولی، اوکراین، کووید – نکات صحبت
- تورم پس از دهه ها تمکین به عنوان یک باد معکوس اقتصادی قابل توجه بازگشته است
- این یک چرخش بزرگ از روزهایی است که کاهش تورم نگرانی اصلی بود
- هر دو فلج کننده هستند، به خصوص اگر ریشه دار شوند
توصیه شده توسط دیوید کوتل
برترین درس های تجارت
تورم که برای چندین دهه گریزان بود، اکنون به سختی در سراسر اقتصاد جهانی از دست میرود. درصد افزایش قیمت ها در اروپا دو رقمی می شود. حتی در جاهایی که محدودتر هستند، مثلاً در ایالات متحده، یا استرالیا و نیوزلند، دادههای رسمی مرتباً رکوردهای چند دهه را چاپ میکنند. علاوه بر این، آنها چندین برابر چیزی را که بیشتر سرمایهگذاران از آن به عنوان هنجار استفاده میکردند، وارد میکنند.
دلایل پشت این شوک هزینه زندگی سه مورد است. اول حمله روسیه به اوکراین است. اثرات ضربهای در بازارهای منطقهای مواد غذایی و انرژی عمدتاً عامل تورم نامتناسب اروپا است، اما اثرات آن در سراسر جهان قابل مشاهده است.
دوم کووید، و ویران کردن زنجیره تامین آن است.
آخرین و شاید بادوام ترین، بازنگری جهانی در مورد امنیت عرضه است – عقبگرد جهانی سازی که مشخصه سه دهه گذشته بود. از آنجایی که کشورها به جای جستجوی بهترین ارزش ساده، امنیت عرضه را انتخاب می کنند، قیمت ها افزایش می یابد.
مرگ تورم اغراق آمیز بود
از این منظر سخت می توان باور کرد که در سال های نه چندان دور، باور غالب در بازارهای جهانی این بود که تورم مرده است و اولویت اصلی، اجتناب از کاهش تورم – نبردی که بهویژه ژاپن سالها در حال انجام آن بود. و به عنوان جمع بندی، مرگ تورم به سختی یک باور مضحک بود. شاخص رسمی قیمت مصرف کننده ایالات متحده بین سال های 2000 تا 2021 سالانه بیش از 2.7 درصد افزایش نداشته است.
بنابراین شاید اکنون زمان مناسبی است که به تورم و کاهش تورم نگاهی بیندازیم و سعی کنیم ارزیابی کنیم که کدام یک برای یک اقتصاد بدتر است.
در نگاه اول به سختی می توان متوجه شد که کاهش تورم چه مشکلی دارد. ما معمولاً وقتی چیزهایی را که میخریم ارزانتر میشوند، اهمیتی نمیدهیم.
بنابراین، چه چیزی را دوست ندارید؟ خب، در ابتداییترین سطح، ممکن است وقتی چیزی که میخریم قیمت کمتری داشته باشد، خوشحال میشویم، اما وقتی چیزی که میفروشیم هم چنین باشد، چندان به آن علاقه نداریم. کاهش قیمت عمومی به قیمت کالاها و خدمات ضربه می زند و همه را بدتر می کند. به هر حال، وقتی هزینه زندگی به سمت جنوب می رود، توجیه افزایش حقوق بسیار دشوار است.
دانش تجارت پایه
مبانی کلان
توصیه شده توسط دیوید کوتل
اما، برای بررسی عمیقتر، کاهش تورم باعث ناخوشی بسیار عمیقتری میشود، وضعیتی که حیات بنیادی را از اقتصادهایی که در آن حاکم است میمکد. اگر مصرفکنندگان و کسبوکارها فکر کنند که قیمتها همچنان پایینتر خواهد رفت، تصمیمهای مربوط به هزینه و سرمایهگذاری خود را به تعویق میاندازند. چرا این کار را نمی کنند؟ اگر قرار است سال آینده معامله بهتری داشته باشند، چرا الان چیزی بخرید؟
این می تواند منجر به نوعی رکود اقتصادی شود که در چند دهه اخیر در ژاپن قابل مشاهده است. همچنین فرار از آن بسیار دشوار است. پس انداز کنندگان به طور فزاینده ای توسط نرخ های بهره پایین دائمی مورد نیاز برای تقویت فعالیت و تحریک برخی از قدرت قیمت گذاری جریمه می شوند.
تداوم کاهش تورم برای یک اقتصاد کشنده است. اگر قیمت ها مدام کاهش یابد و عوامل اقتصادی تصمیم گیری برای خرج کردن را به تعویق بیندازند، کالاها فروخته نمی شوند و کارگران بیکار می شوند. این به نوبه خود منجر به مارپیچی از بدهی های بد و تضعیف وام دهندگان می شود. بانکها نیز به نوبه خود وام کمتری میدهند و مارپیچ نزولی کاهش نقدینگی و فعالیتهای اقتصادی در حال سقوط را تقویت میکنند.
جای تعجب نیست که مقامات تمام تلاش خود را می کنند تا هر جا که کاهش تورم ظاهر می شود، قدرت قیمت گذاری را به ترکیب بازگردانند.
مشکلات ناشی از تورم طبیعتاً آشکارتر است. قیمت های بالاتر به این معنی است که حتی مایحتاج اولیه می تواند فراتر از فقیرترین افراد جامعه باشد. حتی آنهایی که بالاتر از نردبان درآمد هستند، می توانند شروع به مبارزه کنند. تقاضای دستمزد شدیدتر میشود، که میتواند به یک دور باطل دیگر منجر شود زیرا تولیدکنندگان مجبور میشوند یک بار دیگر قیمتها را افزایش دهند تا هزینههای بالاتر خود را پوشش دهند. ثبات سیاسی می تواند در معرض تهدید جدی قرار گیرد.
تورم همچنین ارزش پول شما را، خواه چک دستمزد یا پس انداز شما، از بین می برد. اگر مانند الان با نرخ های بهره نسبتا پایین و افزایش قیمت ها مواجه باشیم، این روند تسریع می شود زیرا حساب های پس انداز نمی توانند با اثرات افزایش قیمت ها همگام شوند.
سپس ابر تورم وجود دارد…
بدتر از همه، تورم کنترل نشده می تواند منجر به پدیده ویرانگر “ابر تورم” شود. این بدان معنی است که قیمت ها کاملاً از کنترل خارج می شوند. در فاجعهبارترین موارد تاریخی، با افزایش نرخ سالانه صدها درصد یا بیشتر، آنها عملاً در بازههای چند ساعته دو برابر میشوند. جمهوری وایمر آلمان در دهه 1920 احتمالاً مشهورترین نمونه است، اما نمونههای جدیدتری نیز وجود داشته است، به ویژه زیمبابوه در سال 2008.
اما تورم لازم نیست وارد قلمرو «هیپر» شود تا یک مشکل جدی باشد. در واقع، افزایش قیمتها در جهان پس از جنگ به قدری دشوار ثابت کرد که کل چارچوب سیاست پولی به سمت اطمینان از مهار باقی ماندن آن متمایل شده است. دوره بین سالهای 1965 و 1982 به دلیل ترکیبی سمی از پول آسان و حداقل دو شوک عمده قیمت نفت، به «تورم بزرگ» معروف شد.
پس از آن، بانکهای مرکزی اهداف تورمی بسیار ملایمی را در نظر گرفتند و این اختیار را یافتند که از تمام ابزارهای پولی در اختیارشان برای ضربه زدن به آنها استفاده کنند.
و تا همین اواخر، این بسیار خوب کار می کرد. تورم متوسط، حدود 2 درصد در سال، نقطه تعادل در نظر گرفته شد. این به معنای سطحی است که در آن بنگاهها میتوانند قیمتها را در طول زمان افزایش دهند، بدون اینکه لزوماً فعالیتهای اقتصادی را تحت فشار قرار دهند یا مجبور به تسویه دستمزد غیرقابل اجرا برای کارفرمایان شوند. این رویکرد آنقدر موفق بود که این ایده را تقویت کرد که تورم برای همیشه شکسته شد.
آرزویی که ممکن است بوده باشد، اما این رویکرد پایدار است. بانکهای مرکزی و سرمایهگذاران به طور یکسان امیدوارند که عوامل افزایش قیمتهای فعلی موقتی باشند و بازگشت به تورم هدفمندتر و متعادلتر امکانپذیر باشد. در محدوده احتمالات قیمت گذاری که به وضوح شر کمتری است.
–توسط دیوید کوتل برای DailyFX
هوشمندتر تجارت کنید – برای خبرنامه DailyFX ثبت نام کنید
نظرات بازار به موقع و قانع کننده را از تیم DailyFX دریافت کنید
مشترک شدن در خبرنامه